دیشب رفتم خونه مادرم خوابیدم و صبح اومدم نمایشگاه، تو راه بودم تو تلگرام خبر فوت یکی از اقوام مامان رو دیدم. میدونستم باید بره ولایتشون. نگران شدم اگر خواهرمم بخواد بره دخترمو چکار کنم. زنگ زدم به مامانم خبر دادم. یک ساعت بعد خواهرم رفت اونجا و دخترمو برد خونه‌شون. مادرمم رفت برای مراسم.


الان دارم میرم خونه خواهرم. شب همونجا می‌مونم و فردا هم دخترم پیش خاله‌ ش می‌مونه. 


همسر هم داره تو نورگیر دیوار میسازه! تا چند ماه پیش شهرداری اجازه این کار رو نمیداد. حالا گفته باید بسازید تا پایان کار بدم. قرار بود بعد از گرفتن پایان کار بسازه که جلو افتاد. یه حیاط کوچیک به خونه اضافه شد. 




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

راه‌نجات عکس پروفایل Alejandra عشق بی همتا بطری های شیر نوزاد با سرشیشه های اونت رزین کاتیونی طراحی سایت در کاشان دانلود پاورپوینت