دوشنبه شب به خوبی برگزار شد. همسر شامش رو داد، شستش، خوابوندش. تشکر که کردم گفت تشکر نداره وظیفه منم هست. تا برسم خونه دخترم خوابیده بود. 


فردا و پس فردا میرم نمایشگاه. غرفه داریم و من چند سال هر ده روز بودم. دو سال قبل بخاطر بارداری نرفتم. امسال گفتم چهار پنج روزی برم. همسر که گفت هر کمکی لازمه میکنم. مادرمم چون رییسم رو دوست داره همکاری میکنه. حتی گفت پاگشای داداشم رو بزارم برای بعد که مجبور نشم از کارم بزنم.


تو غرفه که هستم بیشتر از فروش کتاب با مردم حرف میزنم و جواب سوالاشون رو می‌دم. دو سالی که نبودم به گفته خود همکارا فضای غرفه یکنواخت بود. بقیه اینقدر حوصله ندارن و تلاش نمی‌کنن دل همه رو به دست بیارن. خوشحالم که دوباره میرم. هرچند با قیمت‌های جدید احتمالا باید کلی حرف بشنویم.


فردا و پسفردا خونه‌مون بنایی داریم. همسر گفت سر و صدا زیاده، برو خونه مادرت. مادرم الان داره از سفر برمی‌گرده. شب میرم اونجا. فردا مادرم و دخترم میرن خونه خواهرم و منم شب میرم اونجا. 


همسر میخواست امروز با داداشش بره شهرشون. گفته بودن مشتری برای خونه‌ش هست که کنسل شد. 


گویا چند روز پیش رفته خونه مادرش که یسری کارای فنی رو انجام بده. باز بحث شده. داداششم گویا بعد بحث با خواهرش باز رفته و بازم همون اتفاقا! همسر هم دوباره بهش گفته ارتباط ما تو رفت و آمد نداشتنه!


اینها از من پنهانه. منم به روی خودم نمیارم. اسمی هم ازشون نمی‌برم. بد نیست همسر ببینه که وقتی بخوان بلدن گلیمشون رو از آب بکشن و لازم نیست این دوتا هی بهشون سرویس بدن.


البته حرف که میشه من مدام رفتاراشونو میگم. کار قشنگی نیست ولی لازمه متاسفانه. 




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود مرورگر brave | کسب درامد از مرورگر brave سرزمین گلها چاقي و لاغري کارگاه و وبلاگ آموزشی کیا سئو باز / سئو را زود فرا گیرید ! مهندیس | مرکز داده مهندسی ZoomLord انار آشپز شو دانلود پروژه آینه کنسول، آینه قدی،آینه چراغ دار،آینه گریم،آینه لامپ دار